چطور با دختربچهها حرف بزنیم؟
هفته پیش، شام مهمان دوستی قدیمی بودم. دختر پنج سالهاش را برای اولین بار میدیدم. مایا مثل همه بچهها زیبا بود، موهای قهوهای روشن و فری داشت با چشمهایی تیره. یک پیراهن پرچین و پولکدار صورتی هم پوشیده بود و من یک لحظه دلم میخواست از خوشی دیدن این کودک فریاد بزنم که «وای بچه! تو چقدر نازی. به خودت نگاه کن. مثل یک سوپر مدل متفاوت از همه کسانی که دور و اطرافت هستند!» اما من این کار را نکردم و سعی کردم مثل همیشه خوددار باشم. انگشت شستم را فشار کوچکی دادم به نشانه اینکه یادم بیاید نباید اینطور واکنش نشان بدهم، درست مثل همه وقتهایی که دختربچههای زیبای دیگری را دیده بودم و چیزی ...