چند نکته کاربردی برای والدینی که کودکانشان خوب غذا نمی خورند
بی اشتهایی و بدغذایی بچهها در سنین مختلف یکی از مهمترین دغدغههای فکری بسیاری از والدین است. در جمع مادرانه ما نیز بحث در این باره کم و بیش جریان دارد و گاهی راهکارها و شیوههای متفاوتی پیشنهاد میشود. در رستاک تلاش میکنیم بخشی از این دیدگاهها و به خصوص تجربیات و تبادل نظر دوستانمان را منتشر کنیم. هر چند ممکن است گاهی میان شیوههای پیشنهادی از منابع گوناگون و توسط افراد مختلف، تفاوتها و حتی تناقضهایی هم وجود داشته باشد. در این زمینه، قاعدتا بررسی بیشتر و انتخاب برای هر کودک با توجه به شرایط خانواده به عهده پدران و مادران است.
عکس: بنیتا
نظر کارشناسان
چند پیشنهاد:
عکس: ارغوان
۱- یک کیسه فریزر تمیز (داخل و بیرونش تمیز باشد) بردارید و غذاهایی که کاملا جامد نباشند، مثل سوپ یا زرده تخم مرغ حل شده در آب را در آن بریزید. یک سوراخ کوچک در گوشه آن ایجاد کنید و در دهان این کوچولوهای بد غذا بگذارید. اکثر مواقع موثر واقع میشود، به شرط اینکه کار هر روزتان نباشد و برایش جالب باشد.
۲ سوپش را در کاسه ریخته و اجازه بدهید خودش از لبه ظرف و بدون استفاده از قاشق بخورد.
۳- غذاهای سفت مثل گوشت یا برنج را کمی له کرده و به شکل گلولههای کوچک در آورده، جلوی دستش بگذارید، خودش برداشته و میخورد.
۴- گاهی غذاها را کف دستش بگذارید، خود به خود در دهانش قرار میدهد. (به شرط اینکه گرسنه باشد و عصبانی هم نباشد. در غیر این صورت پرت میکند)
۵- در ظرفهایی با شکلهای مختلف به او غذا بدهید.
۶- در مقابلش غذا بخورید. (به خاطر تقلید کردن هم که شده میخورد)
۷- از او بخواهید به شما غذا بدهد و گاهی هم در دهان خودش بگذارد. (جمله معروف حالا خودت بخور)
منبع: مادرانه
گردآوری: آستیاژ (مامان پرنیا)
گفت و گو و تبادل نظر (بخش نخست)
عکس: ترمه
شیوا
بچهها من از دست رادمهر رسماً دارم دیوانه میشم. یهو اعتصاب غذا کرده هیچی نمیخوره. قبلا با بازی بهش صبحانه، نهار، شام میدادم، اما چهار روزه دریغ از یک قاشق. پوف میکنه، میده بیرون. فرار میکنه، خودشو میکوبه زمین. فقط شیر و آب، شیر هم مثل قبل میخوره، نه بیشتر. رفتم خونه مامانم اینا حال و هواش عوض بشه، هیچ فرقی نکرد. میخوام ببرمش دکتر. معاینه ش میکنه، ببینه علائم بیماری نداره. نمیدونم چی شد. به هیچ وجه راضی به یه قاشق نمیشه. ازهرغذایی بدش میاد.
به شدت حالم گرفته اس و مستاصل شدم. هر راهی به ذهنتون میرسه بگین. خواهشا گذاشتم گرسنه بشه. شیر ندادم. در حال آب بازی امتحان کردم، نخورد. به زورم بهش دادم، ریخت بیرون. بدتر داره میشه که بهتر نمیشه. به نظر شما یهو چی شد قاطی کرد؟
شقایق بابا
شیوا اولین کاری که باید بکنی بیخیالیه. من ازاین ماجراها که تو الان با رادمهر داری با سروش زیاد داشتم. یهو ۱۰روز لب به غذا نمیزد. نه غذا، نه میوه، نه آب، نه آب میوه، فقط شیر خودم.
هر راهی که بگی رو امتحان کردم. فقط و فقط این جواب داد که میگم برات. البته بگم من هیچوقت اجبارش نمیکردم ولی خیلی ناراحت و وعصبانی میشدم وقتی نمی خورد.
بعد یه مدت گفتم بیخیال. هیچ بچهای از نخوردن غذا چیزیش نشده. بعدم نیاز طبیعی بدنه. یه موقعی خودش دوباره
میخوره.
دو تا کار میتونی بکنی:
۱- اول اینکه غذا رو بذاری جلوش بدون اینکه حرف بزنی. هر چی خورد، خورد، نخوردم بعد یه ربع بدون هیچ حرفی بردار از جلوش. اگه کثیف کاری کرد حرفی نزن. یه روز و دو روزه جواب نمیده، یه مدت کار میبره.
۲- دوم اینکه من اینکارو کردم، چون هنوز بلد نبود با دست بخوره اون موقعها، غذا رو میبردم بهش میدادم، یه قاشقم دستش میدادم، بیبیانیشتین هم روشن میکردم، اگر خورد، میدادم، اگر تف میکرد، هیچی نمیگفتم، سعی میکردم تو ظاهرمم نشون ندم. سخت بود البته و بعضا هم نمیشد، ولی اگر نمیخورد جمع میکردم و نمیدادم بهش بدون حرفی. بعد یه مدت خیلی بهتر شد.
آستیاژ
مهمترین چیزی که واسه بدغذایی بچه ها توصیه میشه اجبارنکردن وبه زورندادن غذاست.
مامان مهلا
شیوا جون برای غذا خوردن رادمهر یه کاسه غذا بذار جلوش (مثلا ماکارونی)، در حالیکه خودش با دست میذاره تو دهنش تو هم در کنارش تا دهنش رو باز کرد، بهش غذا بده.
بذار با غذا بازی کنه و بخوره. دو تا قاشق هم که بخوره بسشه. مگه معدشون چقدره؟
شیوا
شما چطوری به بچهها کتلت و ماکارونی میدین؟ اینا که دندون ندارن بجون. همون طوری دفع میشه؟ مشکلی نداره؟ بانو تو چیکار میکنی؟ علی غذا نمیخوره؟
بانو
شیوا علی هم یه مدت همین بود. من ولش کردم. بعد فهمیدم دندون میخواسته دربیاره دوباره غذا خورد.
یه چند روز نده بهش یا غیر مستقیم بذار تو ظرف، بذار جلوش. خودش بازی کنه و بخوره. اگه دیدی بازم مقاومت میکنه، ببر دکتر.
گفت و گو و تبادل نظر (بخش دوم)
عکس: رادین
بانو
علی اصلا بد غذا نبود ولی یه ماهی بود هیچی نمیخورد. بردم دکتر گفت باید کم شیر بدی در روز و اینکه گفت نباید بذاری زیاد بخوابه. صبح اگه زود بیدار بشه صبحانه میخوره.
یه اشتها آور داده. گفت دو هفته بده. اگه خوب نشد، زنگ بزن بگو. اگرم اشتهاش برگشت، تا ۲ ماه ادامه بده، بعد بیارش.
سارا
یعنی چقدر غذا میخوره مگه؟
بانو
هیچی، یعنی واقعا هیچی. ما هم ببینیم نمیخوره، اصرار نمیکنیم که بدتر بشه.
فقط بعضی وقتا نون خشک میخوره. ازاین نون محلیا. فقط اونا رو دوست داره، اونم یه ذره.
سارا
واقعا؟ یعنی ناهار، شام، دو سه قاشق هم نمیخوره؟ شما که غذا میخورین، نمیخواد؟ شیر چی اونوقت؟
بانو
اگه ما بخوریم اولش میخواد. اونم از غذای خودمون. اگه غذاشم کنار غذامون بریزیم که نفهمه، از بوی اون متوجه میشه که غذای خودشه.
ما هم مجبوری غذای بدون ادویه و کم نمک درست میکنیم که از همون بخوره.گاهی دو سه قاشق میخوره، اونم به زور گوجه و دوغ و دیگه قفل میشه. شیر هم از صبح تا شب که بخوابه ۳ یا ۴ بار.
صبحانه که لب نمیزنه. تا ساعت ۱۱ و نیم ۱۲ میخوابه. دکترشم دعوام کرد. گفت؛ نباید بذاری بخوابه گفت؛ باید ۸ صبح بیدارش کنی و بهش صبحانه بدی که ساعت بدنش تنظیم بشه.
امروز یه کم سرلاک خورد همین. نهار هم همه رو تف کرد بیرون.
سارا
صندلی غذا گرفتی؟ خیلی تاثیر دارهها!
بانو
سارا باورت نمیشه اصلا یه همچین بچهای نیست که با چیزی گول بخوره. مثلا رستورانم که میریم - تو این مدت چند بار رفتیم. هم خودمون، هم دعوت داشتیم- رو صندلی نشوندمش ولی باز چیزی نخورده.
از روزی که دکتر گفت نباید صبح بخوابه، هر روز حدود نیم ساعت زودتر بیدارش میکنم. امروز ۱۰ بیدارش کردم تا بشه ۸ صبح. بلکه زود بیدار بشه، صبحانه بخوره.
سارا
نه مساله گول زدن نیست. اینه که وقتی رو صندلی میشینه، بعد از یه مدتی براش عادت میشه که وقتی اونجا نشست، وقت غذاست. حالا بخصوص اگه کنار خودتون باشه، اگه غذا هم نخوره، باید همراهی کنه. همین خودش خیلی کمک میکنه.
شب کی میخوابه؟ خواب ظهرش کیه؟ شیر صبحش کی؟
بانو
برای علی یه سفره خوشگل خوش رنگ و لعاب دوختم. وقتی اونو میندازم، میدونه باید بشینه روش و بخوره. میاد میشینه، ولی نمیخوره.
سارا
عجیبه یهو اینطوری شده. احتمالا درست میشه. چون یادمه علی بد غذا نبود.
عکس: پرنیا
بانو
شبا گاهی تا یک بیداره. قبلا ده، ده و نیم میخوابیدا
مثلا امروز صبح ده بیدار شده، ساعت دو و نیم خوابیده. وقتی هم بیدار بشه، دیگه نمیخوابه تا شب. ولی نمیدونم چرا دیر خوابش میبره؟
بدیش اینه که، اگه بریم بیرون تو ماشین میخوابه و دیگه خوابوندنش سخت میشه. مثلا دیشب که از مهمونی میاومدیم، از نصفه راه مجبور شدم از تو صندلی درش بیارم که خوابش نبره. بعد تو بغل نق میزنه، گریه میکنه، دوست داره تو صندلیش باشه. ولی نذاشتم بخوابه با این حال دوازده و نیم خوابید.
بانو
نه بابا اصلا بد غذا نبود همیشه خیلی خوب میخورد.
آب دهنشم هی میره ناجور. فکر کنم به خاطر دندونه. چون شنیدم دندون نیش خیلی سختتر از دندونای دیگه اس.
حالا امروز صبحانه خوردا، خوبم خورد. ولی نهار نخورد و خوابید. یعنی دو قاشق دادم ریخت بیرون و گریه کرد، منم دیگه ندادم.
سارا
حالا ببین اینجا روی صبحانه خیلی تاکیدی ندارن. البته به شرط اینکه یه وعده کامل شیر صبح بخوره. در اون صورت دیگه صبحانه اگه دوست داشت یه کم نونی چیزی اگه نه هم اصلا مهم نیست.
وعده بعدی ناهاره که ساعتش البته خیلی دیر نیست. مثلا تو مهد الیاد ساعت ۱۱ ست برای اکثر بچهها.
بانو
خب آخه علی اگه شیرم بخوره، خیلی نمیخوره که. فکر کنم دکترش ترجیح بده صبح شیر نخوره ولی صبحانه بخوره.
چند روز بعد؛
بانو
الان از اون روزی که علی رو بردم پیش دکتر، خیلی خوب شده. شبا راس ۱۰ میخوابه تا صبح ساعت ۸ و نیم یا ۹. خیلی عالیه. صبحانه کم و بیش میخوره. نهار و شام و میان وعده هم عالی. خیلی خوبه صورتش یه کم لپ دار شده. ولی هیکل هنوز همون طوریه.
تازه فقط یکی از داروهایی رو که داده میدم. یه داروی دیگه رو پیدا نکردم. امروز میرم بیرون میگیرم براش.
سارا
پریروز به الیاد هویج رنده شده (خام) داده بودن. خیلی خوشش اومده بود. به عنوان سالاد! صبح من منوی غذاشونو دیدم گفتم اینو تا حالا نخورده. شاید خوشش نیاد. گفتن اگه موافقید، ما حالا امتحان میکنیم ببینیم. البته با رنده خیلی ریز رنده میکنیم اینجا هویج رو. عصر تو دفترچه ش نوشته بودن به جای یه بشقاب، سه تا بشقاب خورده! امتحان کنید شاید بچههای دیگه هم دوست داشته باشن! حواستون باشه خیلی ریز رنده بشه.
بانو
من هویج رنده شده رو امشب امتحان کردم. خیلی دوست داشت. بعد شامش دادم، مثل سالاد.
پریسا
امروز رفتم درمانگاه برای قد و وزن. سه ماه قبل آراد وزنش بود ۲۰۰/۱۱، اما الان شد ۱۱ کیلو. دور سرش هم بود ۴۸، الان هم ۴۸ بود. فقط قدش دو سانت رفت بالا.
نمیدونم چیکار کنم غذا نمیخوره اصلا. بعضی غذاها رو همه روزه میخوره اما بعضی غذاها رو یه روز میخوره یه روز نه. بعضی وقتا از صبح تا شب هیچی نمیخوره، فقط شیر میخوره. شیرم هم کمه، سیر نمیکنه طفلی رو. همش به سینم چسبیده.
بعضی غذاها رو دوست داره. از امروز تصمیم گرفتم، غذای تکراری هم که شد درست کنم هر روز تا بخوره.
بانو
ای بابا پریسا وزنش که خوبه. علی ۱۰ ماهگی ۹۶۰۰ بوده، ۱۴ ماهگی ۱۰ کیلو. فکر کن! فقط قدش بلند شده. هیچی غذا هم نمیخورد. البته یک ماه این طوری شده بود.منم بردم دکتر داروی اشتها آور داد. الان خیلی خوب شده. دو روز یادم رفت دوباره چیزی نمیخورد. برا همین مدام بهش میدم.
بعدم پریسا، دکتر به من گفت؛ تو روز نباید زیاد شیر بدی. برا همینه که غذا نمیخوره.
پریسا همیشه میبری درمانگاه؟ خب ببر پیش دکتر. اگه وزنش کم باشه وغیر طبیعی باشه بهت میگه.
عکس: آراد
پریسا
آره همیشه درمانگاه میبرم. از همون اول بردم. نمیدونستم باید ببرم دکتر. گفت وزنش خوبه اما نباید پایین می اومد. یعنی بهش کمتر شیر بدم خوب میشه غذا خوردنش؟
نمیدونی بانو بهم چسبیده همین حالا شیر میخوره. میره زود میاد، میگه جی جی. اینقدر میگه تا شیرش بدم . ندم هم لج میکنه و گریه چطوری میتونم ندم؟
بانو
پریسا ببین، حد اقل یه وعده یه وعده کم کن یا سعی کن نیم ساعت نیم ساعت عقب بندازی.
مطالب مرتبط با این موضوع: