از بها دادن بیش از حد به کودکانتان اجتناب کنید تا انسانهای خودشیقته تربیت نکنید
همه ما بارها و بارها شنیدهایم که خوب است بچهها اعتماد به نفس بالایی داشته باشند. همه به عنوان پدر و مادر کم و بیش آگاهیم که اعتماد به نفس بچهها که بخش زیادی از آن در دوران خردسالی و کودکی شکل میگیرد در سرنوشت آینده آنها تاثیرگذار است. اما شاید جای آن باشد که این پرسش را مطرح کنیم که اساسا «اعتماد به نفس یعنی چه؟» آیا اعتماد به نفس به معنی این است که کودکان ما خود را انسانهای بسیار باهوش و با استعدادهای خارقالعاده بدانند؟ اینکه خود را خاص و متفاوت از دیگران بدانند؟ آیا انسانهای معتمد به نفس کسانی هستند که خود را برتر از دیگران میدانند؟
اگر شما هم تا حدی معتقدید که معنای اعتماد به نفس همین مواردی است که گفته شد یا چیزی مشابه آن، و یا اگر این پرسش برایتان مطرح است که اعتماد به نفس یعنی چه، پیشنهاد میکنیم مطلب زیر را بخوانید.
نکته مهمی که پدران و مادران باید بدانند، مرز میان «اعتماد به نفس» و «خودشیفتگی» است. دو مقولهای که با وجود تفاوتهای زیادشان اغلب با هم اشتباه میشوند. تلاش برای بالا بردن اعتماد به نفس کودکان از سوی والدین، در موارد زیادی به خودشیفتگی آنها میانجامد، چیزی که بیش از همه، همین کودکان و جامعه اطرافشان را در آینده دچار مشکلات عمیق میکند. پس خوب است بدانیم چه کنیم که فرزندانمان انسانهایی معتمد به نفس و نه خودشیفته باشند.
عکس: هانا
اگر میخواهید از داشتن فرزندانی خودشیفته جلوگیری کنید، بیش از حد به ایشان بها ندهید. این پیام اصلی یک مطالعه جدید از محققین دردانشگاه ایالتی اوهایو در کلومبوس و دانشگاه آمستردام در هلند است که در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم منتشر شده است.
ادعای این محققان بر این است که این پژوهش که برای درک ریشههای خودشیفتگی انجام شده، نخستین مطالعه آینده نگر در زمینه بررسی چگونگی توسعه خودشیفتگی افراد در طول زمان است.
این تیم تحقیقاتی در هلند 565 کودک و والدینشان را مورد بررسی قرار دادهاند. زمانی که مطالعه آغاز شد، کودکان در سنین بین 7 تا 11 سال بودند. شرکت کنندگان در طول زمان مطالعه چهار بار و هر بار به فاصله شش ماه، فرمهای نظرسنجیهای استاندارد پژوهشهای روانشناختی را تکمیل کردند.
عکس: نیلای
در نظرسنجی از پدر و مادرها خواسته شد تا در مقیاسی مشخص کنند که تا چه حد با جملاتی مانند "کودک من یک الگوی فوقالعاده برای کودکان دیگر است" موافقند.
همچنین از کودکان و والدینشان خواسته شد تا در مقیاسی، میزان گرمای عاطفیای که والدین نسبت به فرزندانشان از خود بروز میدهند را با مشخص کردن میزان موافقتشان با اظهاراتی مانند "من به کودکم اجازه میدهم بداند چقدر دوستش دارم" یا "پدر و مادرم اجازه میدهند من بدانم تا چه حد دوستم دارند" نشان دهند.
محققان علاقمند به افتراق خودشیفتگی از عزت نفس در میان شرکت کنندگان بودند و بنابراین کودکان از هر دو جهت بررسی شدند.
پروفسور براد بوشمن یکی از همکاران این تحقیق و استاد ارتباطات و روانشناسی دانشگاه ایالتی اوهایو میگوید؛ افراد با عزت نفس بالا فکر میکنند که آنها به خوبی سایرین هستند در حالی که افراد خودشیفته فکر میکنند که بهتر از دیگرانند.
در این مطالعه کودکان با عزت نفس بالا با اظهاراتی که نشان میداد آنها از خودشان رضایت دارند و خودشان را آن طور که هستند، میپذیرند و دوست دارند، بدون اینکه خودشان را خاصتر یا برتر نسبت به دیگران بدانند، موافق بودند.
پروفسور بوشمن و همکارانش دریافتند که کودکانی که توسط والدین خود در نظرسنجیها با عباراتی مانند "بسیار خاصتر از سایر کودکان" و "سزاوار چیزهایی فوقالعاده در زندگی" توصیف شدند، در آزمون خودشیفتگی رتبههای بالاتری را کسب کردند.
پروفسور بوشمن میگوید کودکان این که والدینشان بگویند که آنها خاصتر از دیگران هستند را باور میکنند و این امر ممکن است برای آنها یا برای جامعه مفید نباشد. در واقع، این والدین به جای تقویت اعتماد به نفس فرزندانشان به آنان بیش از حد بها میدهند.
والدین در مقام بالا بردن اعتماد به نفس کودکان دچار ارزش گذاری بیش از حد به آنها میشوند
ادی برومل من محقق فوق دکترا در دانشگاه آمستردادم و مدیر این پروژه تحقیقاتی اظهار میدارد که والدین ممکن است در تلاش برای بالا بردن عزت نفس کودکانشان دچار ارزش گذاری بیش از حد به آنها شوند و این ارزش گذاری بیش از حد، به جای افزایش اعتماد و عزت نفس کودکان باعث بالا رفتن میزان خودشیفتگی آنها شود.
نکته جالب در این مطالعه این بود که برخلاف تصور رایج، ارزشگذاری بیش از حد والدین با داشتن اعتماد به نفس بالا در کودکان همراه نبوده ولی در مقابل مواردی از ارتباط میان والدینی که گرما و محبت بیشتری نسبت به کودکانشان بروز میدادند و کودکانی که اعتماد به نفس بیشتری داشتند در طول زمان دیده میشود. این مطالعه همچنین نشان داد ارتباطی میان محبت و گرمای عاطفی والدین و خودشیفتگی کودکان وجود ندارد.
عکس: باران
پروفسور بوشمن در یک جمله خلاصه میکند که "ارزش گذاری بیش از حد به خودشیفتگی؛ و گرما و محبت عاطفی به بالا بردن اعتماد به نفس منجر خواهد شد."
جالب توجه است که پروفسور بوشمن ادعا میکند که به عنوان پدر سه فرزند شیوههای فرزند پروری خود را با توجه به نتیجه این تحقیق تغییر داده است.
او میگوید: در سال 1990 که من شروع به انجام این تحقیق کردم، عادت داشتم که با کودکانم طوری رفتار کنم که تصور کنند فوق العاده خاص هستند. اما هم اکنون من بسیار مواظبم که اینگونه رفتار نکنم. این مهم است که محبتتان را به کودکانتان ابراز کنید زیرا این به بالا بردن اعتماد به نفسشان کمک میکند، ولی بها دادن بیش از حد به آنها ممکن است آنها را انسانهای خودشیفتهای کند.
نویسندگان این تحقیق معتقدند که نتایج بررسیشان از ایدهی آموزش به والدین برای بیان و ابراز محبت نسبت به کودکان بدون اینکه به آنها بگویند تو بسیار خاصتر از دیگر کودکان هستی، حمایت میکند. دکتر برومل من تحقیقش را اینگونه به پایان میرساند که مطالعات آینده میتوانند نشان دهند که آیا این آموزش میتواند مفید باشد یا خیر.
نویسنده: David McNamee
ترجمه: سمیه مامان رادین
منبع: Medical News Today (http://www.medicalnewstoday.com/articles/290687.php)
معرفی مطلب به رستاک: مریم مامان رادین
گفتوگو و تبادل نظر:
ثمین
مطلب خیلی جالبیه و اینکه واقعا ما خیلی این دوتا رو باهم قاطی میکنیم.
درمورد ماهان من تجربه کردم که هروقت بهش مسئولیتی میدم و از پسش برمیاد از چهرهاش متوجه میشم که چقد راضیه و شاد و انگار اعتماد بنفسش بالا رفته.
کلمه پسره خوب رو من خیلی به کار میبرم. میدونم اشتباهه و شاید باعث خودشیفتگیاش میشه. هرجا یادم بیاد جایگزین میکنم با پسری که کارهای خوب انجام میده.
عکس: آراد
سارا
نه ثمین جان، «پسر خوب» اشتباه نیست! خیلی خوبه که بچهها بدونن خیلی خوبند. همیشه خوبند. برای ما خوبند!
اون «پسر بد»ه که ایراد داره و توصیه میکنن به کار نبرید. به جاش باید گفت کارت بده.
خوب بودن به خودشیفتگی منجر نمیشه. ما خیلی خوبه که به بچهها بگیم «تو خوبی». ولی این به معنی این نیست که تنها خوب روی زمین هستی که یا اینکه از بقیه بهتری! مقایسه توش نداره! همه بچهها خوبند.
آستیاژ
من پرنیا رو مدام تشویق میکنم. با هر کار خوبی که ازش ببینم. ولی کاری رو هم اشتباه انجام بده سعی میکنم ضمن کنترل اعصابم بهش درستشو یاد بدم (من قبلا گفتم فکر کنم سعی میکنم تا اونجا که میشه نگم این کار بده. بگم این کار خوب نیست. استفاده از واژههای مثبت!)
اما هیچ وقت تا این سن نگفتم تو خیلی باهوشی! تو خیلی خوشگلی! یا بگم آره پرنیا باهوشه این کار رو زود یاد گرفته. کسی هم گفته باشه (پدربزرگ مادربزرگهای عزیز خیلی اصرار دارن بگن)، گفتم همه بچهها همینطورند
و....