رستاک

تربیت بدون فریاد (آشنایی با یک نظریه و شیوه تربیتی)

1393/8/18 22:43
6,908 بازدید
اشتراک گذاری

گردآوری و ترجمه: آستیاژ (مامان پرنیا) و سارا (مامان الیاد)

پیش از هر چیز باید توضیح داد که این مطلب فقط برای کسانی نیست که سر کودکانشان داد می‌زنند یا با آنها با خشونت برخورد می‌کنند. آنچه به عنوان «تربیت بدون فریاد» یا «تربیت بدون خشونت» در بحث پرورش کودکان معرفی می‌شود، یک شیوه تربیتی است که می‌تواند برای هر پدر و مادری کاربرد داشته باشد.

همه در تئوری می‌دانند که امروز دیگر فریاد زدن بر سر بچه‌ها، کتک زدن یا یک سیلی آرام، نیشگون گرفتن‌ها، تهدید، ترساندن و ... مشروعیتی ندارند و روش‌های تربیتی ناپسند و حتی نادرستی تلقی می‌شوند. اما در عمل چه باید کرد؟

 

عکس: السا

 

بسیار خوب! قبول!

من نباید داد بزنم!

من نباید نیشگون بگیرم یا کوچکترین کاری کنم که کودکم دردش بگیرد!

من نباید تنبیه کنم، حتی باید بدانم که در خیلی موارد، پاداش هم رشوه تلقی می‌شود!

خب .... پس چه کار کنم در شرایط سخت؟ بگذارم هر کاری دوست داشت انجام دهد؟؟!!

 

تربیت بدون فریاد (یا تربیت بدون خشونت، یا تربیت توام با احترام متقابل، ... یا هر چیزی که شما دوست دارید اسمش را بگذارید)، برای این پرسش بسیاری از پدر و مادرها جواب دارند! برای به کارگیری این روش باید پنج مورد را نظر داشته باشیم:

۱. تربیت بدون فریاد و خشونت به معنی بی قانونی نیست!

همه ما هم دیده و شنیده‌ایم که می‌گویند فلانی بچه‌اش را رها کرده هر کاری می‌خواهد بکند؟ بچه باید تربیت داشته باشد و ...

درست است! در این روش هم اتفاقا می‌گویند بچه باید قانون‌مدار باشد و بسیار هم سر آن حساسیت دارند! خیلی‌ها فکر می‌کنند اگر پدر و مادری تنبیه (به معنای رایج آن) نکنند، در واقع می‌گذارند کودکشان هر کاری بکند. اما مساله این است که تنبیه به معنی تربیت نیست.

در روش تربیت بدون فریاد محدودیت‌ها و قوانین ما (به عنوان پدر و مادر) کم و بیش ممکن است همان‌هایی باشد که بوده، اما روش برخوردمان متفاوت است. اینجا تنبیه و خشونت جای خود را به تعامل و گفت‌وگو می‌دهد یا بهتر است بگوییم گفت و شنود! چون روی «شنیدن» کودک بسیار تاکید هست، حتی وقتی که خیلی کوچک هستند و هنوز نمی‌توانند به خوبی صحبت کنند. ولی ما مادران و پدران می‌دانیم که با صبر و حوصله می‌توانیم به آنها گوش کنیم و آنها را بفهمیم!

این یعنی احترام گذاشتن به کودک و به خود. وقتی فریاد نمی‌زنیم و سعی می‌کنیم کودکمان را بشنویم و بفهمیم و از او هم می‌خواهیم که حرف ما را بشنود و توضیحاتمان را بفهمد، احساس اعتماد به نفس بیشتری داریم، و قطعا کودک قوی‌تر و خودساخته‌تری پرورش خواهیم داد.

عکس: نیکا

۲. این روش تربیتی معجزه نمی‌کند و به معنی این نیست که هر کس آن را به کار بگیرد دیگر لحظات بحرانی را تجربه نخواهد کرد و دچار سرخوردگی نخواهد شد!

نباید تصور کنیم که اگر روش برقراری تعامل را انتخاب کردیم و خشونت به خرج ندادیم، در بهشت مطلق با بچه‌ها زندگی خواهیم کرد و هرگز آنها قشقرق راه نمی‌اندازند، لحظات بحرانی به وجود نمی‌آید و ما هم احساس سرخوردگی نمی‌کنیم. نه! از این خبرها نیست! ما همچنان ممکن است گه‌گاهی لحظات بحرانی داشته باشیم؛ بخصوص حدود دو سالگی بچه‌ها (که به آن اصطلاحا فاز اعتراضی دو سالگی، «نه‌ در دو سالگی» یا «بحران مهیب دو  (terrible two)» یا حتی «نوجوانی در دو سالگی» می‌گویند) یا کمی بعدتر در نوجوانی واقعی و حول و حوش سن بلوغ ... اما باید بدانیم و آگاه باشیم که اینها برای رشد کودک ما و ساخته شدن شخصیت آنها ضروری هستند. (درباره چهار مرحله خودساخته شدن بچه‌ها، مقاله مرتبط را در اینجا بخوانید). با به کارگیری روش تعاملی همچنان این فازهای بحرانی وجود خواهند داشت اما ضعیف‌تر. در واقع روش تربیت احترام متقابل کمک می‌کند که با بچه‌ها در هر مرحله از رشد آنها همراه شویم، حتی در مراحل همراه با اعتراض‌های زیاد و لحظات بحرانی.

۳. تعامل غیر خشن بیش از هر چیز بر «شناخت خود» و «تمرکز روی خود» تاکید دارد.

بله، من به عنوان مادر یا پدر باید اول خودم را بشناسم، در غیر این صورت چطور می‌توانم با عصبانیت‌ها، ناراحتی‌ها و سرخوردگی‌هایم کنار بیایم؟ چطور می‌توانم احساساتم را مدیریت کنم؟ و اگر نتوانم احساسات خودم را مدیریت کنم و مسئولیت‌هایم را به عنوان یک فرد بزرگسال آن‌طور که باید بشناسم، چطور می‌توانم انتظار داشته باشم که در مورد کودکم موفق باشم؟ برای توضیح بیشتر در این باره بخش‌هایی از کتاب تربیت بدون فریاد را که اتفاقا به فارسی هم ترجمه شده است، می‌آوریم:

«مهم‌ترین کاری که می‌توانیم برای فرزندان خود انجام دهیم این است که یاد بگیریم روی رفتار خود تمرکز کنیم. شاید این سئوال در ذهن ایجاد شود که یعنی چه؟ یعنی توجه‌ام را از بچه‌ام برگردانم و متوجه خودم کنم؟ آیا این کار برخلاف اصول تربیتی نیست؟

در جواب گفته می‌شود که خیر این طور نیست. منظور این نیست که فرزند خود را در انتهای فهرست اولویت‌ها قرار دهید، اصلاً و ابداً! آنچه گفته می‌شود این است که بر خود تمرکز کنید تا رابطه سالم‌تر و شادتری با کل اعضای خانواده داشته باشید.

الگوی معیوبی که ما در روابط خود استفاده می‌کنیم به ما می‌گوید که برای داشتن روابط سالم باید حواس خود را متوجه نیاز دیگران کرده و سعی کنیم در خدمت آن‌ها باشیم و آن‌ها را راضی نگه داریم. ممکن است با چنین الگویی مخالف باشید اما صبور بوده و همراه باشید.

نخست آنکه در زندگی بعضی امور را می‌توانیم تحت کنترل درآوریم، ولی بر برخی دیگر کنترلی نداریم. حال از خود سئوال کنید که صرف انرژی در مورد موضوعی که نمی‌توانید کاری درباره آن انجام دهید و هیچ کنترلی بر آن ندارید، چقدر هوشمندانه است؟

پاسخ: این کار چندان عاقلانه نیست. سئوال بعد: کودک شما در کدام مقوله می‌گنجد؟ به عبارت دیگر آیا فرزندتان از آن دسته اموری است که می‌توانید آن را کنترل کنید یا خیر؟ سئوال مشکل‌تر اینکه: حتی اگر بتوانید فرزند را کنترل کنید، آیا باید این کار را بکنید؟ آیا معنی تربیت این است؟ اما اگر معنی تربیت این نیست که فرزند خود را کنترل کنیم، پس چیست؟[…]

در جایگاه والدین، بزرگ‌ترین مشکل ما تلویزیون و تأثیرات منفی آن نیست؛ حتی مواد مخدر و مشروبات الکی هم نیست. بزرگ‌ترین مشکل ما واکنش‌های هیجانی ماست!

به همین دلیل مهم‌ترین کاری که می‌توانیم برای فرزندانمان بکنیم این است که بر خودمان تمرکز کنیم، نه بر آن‌ها و این نکته را در نظر بگیریم.

دلیل این همه درماندگی این است که می‌خواهیم الگویی غیرممکن را دنبال کنیم. این زیان‌بار‌ترین دروغ درباره تربیت است که گفته می‌شود ما به جای فرزندانمان مسئول هستیم. اکثر مردم تربیت را اینطور تعریف کرده‌اند: «وظیفه والدین است که فرزندان خود را طوری بارآورند که درست فکرکنند، درست احساس کنند و مهم‌تر از همه درست رفتار کنند. این وظیفه ماست که فرزندان خوبی تربیت کنیم.» این تعریف صحیح نیست.

آنچه واقعاً اهمیت دارد این است که مسئولیت ما نسبت به فرزندانمان بسیار سنگین‌تر از مسئولیتی است که به جای آن‌ها به عهده بگیریم. یا بهتر است بگوییم ما خیلی کمتر از آن چیزی که همواره به ما گفته می‌شود، به جای فرزندانمان مسئولیم، اما خیلی بیشتر از آنچه تصور می‌کنیم، نسبت به آن‌ها مسئولیت داریم.

اگر شما خود را به جای فرزندتان مسئول بدانید، آنگاه باید فکر کنید که چگونه باید آن‌ها را برنامه‌ریزی کنید تا درست تصمیم بگیرند و همواره باید ترفندهایی یاد بگیرید که آن‌ها را مجبور کنید طبق تعریف شما درست فکر کرده، درست احساس و درست رفتار کنند.

هرچند این روش موجب می‌شود والدین خود را مهم و مسلط احساس کنند، اما کودکان احساس ضعف و بی‌کفایتی می‌کنند.

اگر در چنین نظامی فرزند ما همواره درست رفتار کند، ما در واقع از او یک آدم آهنی ساخته‌ایم. او دقیقا کاری را انجام می‌دهد که برای آن برنامه‌ریزی شده است. اما اگر بخواهد خودش فکر کند و دست به عمل بزند، در این صورت یک شورشی و یاغی بار آورده‌ایم.

باید راه بهتری هم وجود داشته باشد؛ راهی که بدون به عهده گرفتن مسئولیت کامل زندگی فرزندانمان به سلطه و نفوذ عمیق خود بر زندگی آن‌ها آری بگوییم. این گزینه سوم تربیت بدون فریاد نامیده می‌شود زیرا این روش تأکید فوق‌العاده‌ای بر نگرانی والدین و فرونشاندن آن دارد. تربیت بدون فریاد می‌گوید: تنها راه حفظ سلطه و نفوذ بر فرزندمان این است که بر خود مسلط باشیم. و با صدای بلند بگویید: مسئولیت من نسبت به فرزندم این است که صرف‌نظر از رفتار او، مراقب رفتار خود باشم.

اگر اطمینان حاصل کنید که حتی در صورت بدرفتاری فرزندتان، رفتار شما صحیح خواهد بود، در آن صورت احتمال آنکه در هر موقعیتی تأثیری مثبت اعمال کنید بیشتر خواهد شد.

حال هر موقعیتی باشد و معنی تربیت بدون فریاد همین است. تربیت بدون فریاد مستلزم خودآگاهی روزافزون، احساس خودفرمانی بیشتر و تمایل بیشتر برای قبول مسئولیت رفتار خود است، حال رفتار اطرافیان هر چه می‌خواهد باشد.

معنی تربیت بدون فریاد این است: بصیرت و آگاهی نسبت به رشد و تکامل مستمر خود، طوری که بتوانید فرزندانتان را نیز در مسیر رشدشان هدایت کنید.» (برگرفته از کتاب تربیت بدون فریاد، نوشته هال ادوارد رانکل، ترجمه اکرم اکرمی، انتشارات صابرین، 1392)

عکس: ارغوان

۴. از خودمان مراقبت کنیم.

زمان‌هایی را در نظر بگیرید برای اینکه خودتان را احیا و بازسازی کنید، برای اینکه استراحت کنید، برای اینکه آرامش پیدا کنید، برای خودتان وقت بگذارید تا در جایی آرام و به دور از تنش‌ها و هیجانات روزمره باشید و همین‌طور زمانی فارغ از مسئولیت پدر و مادری! این نه تنها برای خود شما بلکه اتفاقا برای بیشتر مسئول بودنتان در مقابل فرزندتان و حضور موثرترتان کنار او لازم و ضروری است!

حتی اگر شده این زمانی که برای خود می‌گذارید در حد سه نفس عمیق در طول روز باشد، آن را از خودتان دریغ نکنید. به این فکر کنید چطور می‌توانید از دیگران مراقبت کنید و به آنها انرژی دهید، وقتی مراقب خودتان نیستید و انرژی لازم را ندارید؟

۵. در مقابل خودمان بخشنده باشیم.

گاهی مهم‌ترین دلیل تنش‌ها و ناراحتی‌ها و استرس‌ها انتظاری است که از خودمان داریم.

هدف‌هایتان را ساده‌تر بگیرید و آرام‌تر پیش بروید. پذیرای اشتباهاتتان باشید. خیلی وقت‌ها ما با اشتباهاتی که می‌کنیم و با گذر زمان، پدری و مادری را یاد می‌گیریم. همه چیز در کتاب‌ها نوشته نشده و ما هم به همه کتاب‌ها دسترسی نداریم!

اگر فکر می‌کنید که پدر و مادر ایده‌آل و بچه‌های ایده‌آل وجود دارند یا شما روزی می‌توانید ایده‌آل شوید اشتباه بزرگی می‌کنید و با این فکر جهنم بزرگی برای خودتان می‌سازید.

زیرا اگر این تصور را داشته باشیم هر بار که کمتر از انتظارمان ایده‌آل باشیم، خودمان را سرزنش می‌کنیم و باید بدانیم که از این سرزنش‌ها کودکانمان هیچ سودی نخواهند برد. پس سعی نکنیم پدر و مادر ایده‌آلی باشیم؛ فقط کافی است تلاشمان را به‌کار بگیریم که حماقت‌های کمتری کنیم.

 

منابع:

در این متن، علاوه بر بخش‌هایی که از کتاب تربیت بدون فریاد آمده، از مطالب مارشل روزنبرگ ( Marshall Rosenberg) که در آغاز دهه ۱۹۶۰ بحث ارتباطات غیر خشونت آمیز را توسعه داد و همین‌طور نوشته‌های ویولن گریتو (Violaine Guéritaut) نویسنده کتاب خستگی احساسی و فیزیکی مادران (La fatigue émotionnelle et physique des mères) نیز استفاده شده است.

 

در این باره بیشتر بدانیم:

به زبان فارسی در ارتباط بدون فریاد یا بدون خشونت می‌توانید اینجا بیشتر بخوانید.

و همین‌طور در کتاب تربیت بدون فریاد، نوشته هال ادوارد رانکل، ترجمه اکرم اکرمی، انتشارات صابرین، 1392

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رستاک می باشد