به عنوان مادران و پدران آگاه، با کلیشه «اسباب بازی دخترونه» و «اسباب بازی پسرونه» مبارزه کنیم
شاید کمی پیچیده و عجیب به نظر بیاید اگر بگوییم که ما پدر و مادرها چطور ناخواسته از قبل از تولد فرزندمان سرنوشت او را با «کلیشههای جنسیتی» رقم میزنیم.
سالهاست که به نظرمان میآید تبعیضها علیه دختران و پسران در جامعه به طرز معناداری کاهش یافته است. امروز حتی از پدربزرگ و مادربزرگها هم قبل از تولد بچهها میشنویم که «انشاءالله سالم باشه، دختر و پسر بودنش فرقی نمیکنه!» یا گاهی میگویند «قدیم بود که دختر و پسر بودن بچه انقدر مهم بود. الان خانوادهها آگاه شدند و اکثرا دخترها را همانقدر دوست دارند که پسرها را». یا تاکید دارند که «برای ما واقعا فرقی نمیکنه دختر باشه یا پسر. ما برای تربیت و موفقیت دخترمان همان قدر تلاش میکنیم که برای پسرمان. واقعا بین پسر و دختر فرقی نمیگذاریم!»
اما آیا واقعا در عمل هم همین است؟
قطعا ما در اینجا با آن خانوادههایی که هنوز برایشان «پسردار شدن» موهبتی متفاوت است، کاری نداریم. بحث ما اتفاقا در مورد خانوادههای تحصیلکرده و امروزی است که اطرافمان میبینیم و واقعا بی انصافی است اگر تایید نکنیم که عمیقا دخترشان را به اندازه پسرشان دوست دارند و برای آموزش و پرورش هر دو به یک اندازه تلاش میکنند. اما بحث نحوه تلاش و شیوه آموزشها و پرورش بچههاست، در دنیای امروز که در بیشتر جوامع، مدارس، رسانهها، کلیشهها و شاید از همه بدتر شرکتهای تجاری ما مادران و پدران را به سمتی هدایت میکنند که ناخودآگاه بین دختر و پسرمان فرق بگذاریم و با اعمال این تفاوتها سرنوشت آنها را تغییر دهیم.
چطور این اتفاق صورت میگیرد؟
خیلی ساده. از همان روزی که از اتاق سونوگرافی بیرون آمدیم و متوجه شدیم که جنینمان دختر یا پسر است، کلیشههای جنسیتی کار خود را شروع میکنند. جنس جنین ما همه چیز را مشخص میکند: نه فقط لباسهای نوزادی را، بلکه رنگ اتاق و دکورها، نوع اسباب بازیها، و حتی باز هم فراتر از اینها ظروف غذاخوری، وان کوچک حمام نوزادی و خلاصه بخش عمدهای از همه اشیائی که قرار است اطراف این نوزاد باشد با رنگها و تصویرهای کلیشهای دخترانه یا پسرانه همراه میشوند. بگذریم از اینکه گاهی در ذهن ما پدر و مادرها از همان دوران جنینی، تصویری از یک «دختر کوچک باوقار، خانوم، یک پرنسس زیبا» و یا «یک پسر بچه شیطون، بامزه و پر جنب جوش» شکل میگیرد.
گفته میشود چه اشکالی دارد؟ جنسیت کودک ما بخشی از هویت اوست. چه عیبی دارد که از همان بچگی با هویت جنسی خودش آشنا شود و بعدها هم دچار سردرگمی هویتی نشود؟
پاسخ به این سوال را با بررسی تفاوت میان دو مفهوم متفاوت «جنس» و «جنسیت» میتوان ارائه کرد.
هویت جنسی یا کلیشههای جنسیتی؟
در واقع در این زمینه با دو مفهوم متمایز و جدا از هم مواجه هستیم. «جنس» و «جنسیت».
«جنس (sex)» یک فرد، یک مفهوم زیست شناختی است و به آناتومی بدن او و هورمونهایش مرتبط است. بدن یک دختر با بدن یک پسر متفاوت است. کودک ما در سنین خردسالی متوجه این تفاوتها خواهد شد و چه بهتر که در این زمینه آگاهیهای درست متناسب سن خود داشته باشد.
اما «جنسیت (gender)» مفهومی کاملا اجتماعی و فرهنگی است و با مفهوم «جنس» به معنای بیولوژیک آن کاملا متفاوت است. «جنسیت» به دنبال خود مفاهیم نقشهای جنسیتی و تفکرات قالبی یا کلیشههای جنسیتی را دارد. جنسیت آن مفهومی است که با حقوق زن و مرد در رابطه است، جایگاه آنها را در سلسله مراتب اجتماعی مشخص میکند و وظایف و مسئولیتهایی را برایشان تعریف میکند.
در این راستا، توصیه این است که در عین اینکه کودکمان را در زمان مناسب با «هویت جنسی» خود آشنا میکنیم، تا جای ممکن او را از «کلیشههای جنسیتی» دور کنیم و تلاش کنیم فضای مناسبی را برای پرورش دختران و پسران جامعه خلق کنیم.
برای این منظور، یکی از مهمترین قدمها در سنین خردسالی بچهها انتخاب اسباب بازیهاست. این مساله بسیار مهم است، چرا که آنچه ما از طریق این ابزارها به کودکان خردسالمان آموزش میدهیم، در واقع همان چیزی است که سالها بعد در دوران نوجوانی و جوانیشان برداشت میکنیم و عملا به این شکل بخش مهمی از زندگی و سرنوشت کودکانمان را رقم میزنیم.
فراموش نکنیم که پرورش غلط و کلیشهای امروز کودک دو سالهمان فردا در شانزده سالگی دامنمان را خواهد گرفت.
در بزرگسالی نیز بخش زیادی از خشونتهای خانوادگی، خیابانی و ...، عدم موفقیتهای تحصیلی و شغلی، عدم اعتماد به نفس، عدم برخورداری از مهارتهای اولیه برای زندگی فردی و اجتماعی و ... نتیجه همین آموزشها و پرورشهای اشتباهی است که از طریق کلیشههای جنسیتی گسترش یافته و ناخواسته از سوی پدران و مادران بازتولید میشوند.
ممکن است بتوانیم تصور کنیم که چطور در گذشته، در روستاها یا طبقات فرودست اجتماعی (از نظر تحصیلی و فرهنگی) خانوادهها و جامعه بین فرزند پسر و دختر تمایز قائل میشدند و در نهایت چه اتفاقی میافتاد که دخترها مثلا امکان تحصیلات کمتری نسبت به پسرها داشتند. بعد هم خوشحال باشیم که دنیای امروز دیگر اینطور نیست و کودکان ما شانس زیادی برای موفقیتهای اجتماعی در زمینههای مختلف دارند.
اما متاسفانه واقعیت چیزی جز این است!
برعکس تصوری که ما داریم، اگر در گذشته فقط کلیشهها در حد خانوادهها و همسایگان و فامیل و جامعه اطراف بود، امروز ابعاد جهانی پیدا کرده است. امروزه رسانهها و شرکتهای تجاری مهمترین نهادهایی هستند که به این کلیشهها دامن میزنند و از آنها بهره میبرند. در مرحله نخست در مورد خردسالان، از طریق اشیاء و اسباب بازیهای جنسیتی.
این مساله اصلا تنها مربوط به ایران نیست. اتفاقا در کشورهای غربی و سرمایهداری به شدت با این روند به ظاهر «طبیعی» مواجه هستیم. در بیشتر فروشگاههای بزرگ اسباب بازی فروشی با سطوح و قیمتهای مختلف، نیمی از فضا به رنگ صورتی است و پر از عروسک و کاسه و بشقاب و قابلمه. و نیمی دیگر از فروشگاه به رنگ آبی و سرمهای پر از طرحهای شناخته شده و جهانی «اسپایدرمن» و «بتمن» و «لاکپشت های نینجا» و انواع ماشینها، وسایل تعمیرکاری و ابزار نبرد!
نکته جالب اینجاست که این پدیده، قدمت چندانی ندارد. حدود بیست سال پیش، همین شرکتهای ساخت اسباببازی تا این حد به کلیشههای جنسیتی روی نیاورده بودند. مثال جالب آن مقایسه طرحهای تبلیغاتی شرکت لگو در دهه ۱۹۸۰ و سالهای اخیر است.
حتی شرکت لگو هم که در ذهن ما بیشتر به عنوان تولید کننده «بازیهای فکری» و «ساخت و ساز» شناخته میشد، امروز ترجیح میدهد برای سود بیشتر، به تمایزات جنسیتی بچههای خردسال بیش از پیش دامن بزند و مثلا برای دختران مجموعه friends را تولید کند که در آن زنان جامعه دائما در حال کارهای زنانه (آرایش و تفریح و البته پخت و پز) هستند و پسربچهها به عنوان مردان این جامعه تخیلی کوچولوها یا به کار راندن و تعمیرات از طریق ابزار و ماشینهای پیچیده مشغولند و یا قدرت بازوی خود را به نمایش میگذارند.
در واقع به این شکل، با دخترانه و پسرانه کردن اسباببازیها شانس فروش آنها بالاتر میرود. دیگر حتی خواهر و برادرها هم از اسباببازیهای هم نمیتوانند استفاده کنند و حتما باید اسباببازیهای «متناسب با جنسیتشان» داشته باشند. این «طرحهای نوآورانه» قیمت بالاتری دارند و با ایجاد هویت کاذب فضای رقابتی بیشتری را بین دختربچهها و پسربچهها به وجود میآورند. نتیجه همان است که باید باشد: فروش بالاتر با قیمت بیشتر، هدفی که در دنیای سرمایهداری امروز تقدیس شده است.
این بازیها و اسباببازیها واقعا چه مشکلی ایجاد میکنند؟
اسباب بازیها در دنیای امروز به عنوان یکی از نخستین ابزارهای ورود به دنیای نابرابر جنسیتی و ترویج ارزشهای آن شناخته میشوند. اگر اسباببازیها را به عنوان «ابزارهایی آموزشی برای گسترش مهارتهای کودک» بشناسیم، میتوانیم نقش آنها را در محدود کردن تواناییها و ظرفیتهای دختران و پسرانمان نیز بررسی کنیم.
برخی محققان اجتماعی معترض به روند شرکتهای تجاری در این زمینه، در کشور فرانسه با بررسی بروشورهای تبلیغاتی نشان دادهاند که چطور اسباببازیهای امروز میتوانند در سرنوشت و آینده فردای فرزندان ما موثر باشند. کاتالوگهایی که همیشه دختران را در حال «بازیهای دخترانه» با اسباببازیهای مخصوص دخترانه و پسران را در حال «بازیهای پسرانه» نشان میدهند و به این شکل هر یک از آنها را از کسب مهارتهای دیگر محروم میکنند.
این کارشناسان در بروشوری که به منظور آگاهی رسانی به والدین تهیه کرده بودند، در کنار تصاویر کودکان که برای فروش بیشتر اسباببازیها با کلیشههای جنسیتی همراه شده بود، تصاویر دیگری اضافه کردند که نشان میداد با محدود کردن کودکانمان در این بازیها، به بهانه «دختر بودن» یا «پسر بودن» آنها، چه آیندهای را در بزرگسالی برای آنها رقم میزنیم و در واقع، چطور بین دخترها و پسرانمان فرق میگذاریم و سرنوشت آنها را در جامعه آینده تغییر میدهیم.
در زیر چند نمونه از این بروشورها را به همراه ترجمه عبارات مندرج در آن می آوریم؛ هر چند تصاویر خود به تنهایی گویا هستند؛ تصاویری که کودکانی را نشان می دهد که مشغول بازی هستند و سپس در کنار آنها تصاویری از بزرگسالیشان با این مضمون که اگر به عنوان مثال در بیست سالگی این کودکان با چنین شخصیت هایی روبه رو شدید زیاد تعجب نکنید!
توضیح عکس:
به دخترم یاد میدهم که بشور و بساب کند. به پسرم یاد میدهم تعمیرات کند:
نوشته صورتی: در فرانسه امروز هنوز ۸۰ درصد کارهای منزل توسط زنها انجام میشود. این نابرابری جنسیتی حتی در سنین پایین هم اعمال میشود. دختر کوچکی که جاروبرقی میخواهد به عنوان اسباب بازی در واقع فقط به دنبال تقلید از مادرش است، اما مادر آنقدر آگاهی ندارد که با محدود کردن اسباب بازیهای او چطور نقش آیندهاش را تعیین میکند.
نوشته آبی: در بیشتر خانوادهها کارهای تعمیراتی همچنان با مردان است. طبیعی است که از سنین کوچکی آنها را با این ابزار و اسباببازیها عادت دادهایم و آنها با این ابزارآلات بزرگ شدهاند.
در عین حال یادمان باشد که «هنر تعمیرات» یا «استعداد کارهای این چنینی» عموما بسیار ارزشمندتر از انجام کارهای خانه و تمیزکاری شمرده میشود.
در واقع ما به بچههایمان مهارتهای متفاوتی را میآموزیم و بعد در آینده همین مهارتهای آنها را ارزشگذاری میکنیم !
توضیح عکس:
دخترم تو پوشکها را عوض کن. پسرم تو خشونتت را اعمال کن!
نوشته صورتی: زمانی که آقای خانه کار میکند، خانم باید مراقب بچهها باشد. حتی اگر او شاغل هم باشد، گاهی تصور بر این است که اهمیت شغل او کمتر است. پس سنت همچنان فشار بزرگ کردن بچهها را به زنان اعمال میکند. در جوامع ما هنوز آنقدر که باید به مردان آموزش بچهداری داده نمیشود.
شما سعی کنید به جای اینکه به دخترانتان یاد بدهید که مادرانی در خانه باشند و پوشک عروسکها را عوض کنند، آنها را طوری تربیت کنید که بتوانند آزادانه برای زندگیشان تصمیم بگیرند.
نوشته آبی: وقتی پسرها کوچکند، بازیهای خشن میکنند. بتمن، اسپایدرمن، روبوکو و ... همه شخصیتهای محبوب پسران هستند که جامعه تجاری برای آنها ساخته است. پس چطور تعجب میکنیم از اینکه مردان در بزرگسالی در جامعه و یا علیه همسرانشان اعمال خشونت میکنند؟
توضیح عکس:
دخترم تو زیبا باش. پسرم تو کسب دانش کن.
نوشته صورتی: آماری از مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان؛ مثلا فقط ۷ درصد شهرداران فرانسه زن هستند ولی «میس فرانس» شدن همچنان آرزوی خیلی از دختر بچههاست!
نوشته آبی: دختران در مدارس از پسران قوی ترند، نمرههای بهتری کسب میکنند در آزمونها موفقتر میشوند ولی دست آخر مشاغل بالا متعلق به مردان است.
چرا؟ دختران و پسران تجربیات کودکی یکسانی ندارند!
مترجم و نویسنده: سارا( مامان الیاد)