چطور ممنوعیتها را به کودک ۹ تا ۱۲ ماهه آموزش دهیم؟
این مطلب جمعبندی خلاصه شدهای از مجموعه تبادل نظرها و مطالعات ما در این زمان است.
۱. اصلا چرا باید برای بچهها محدودیت و ممنوعیت قائل شویم؟ ما نمیخواهیم پدران و مادران بیش از حد سختگیری باشیم.
قبل از هر چیز باید به خاطر داشته باشیم که وجود نظم و قانون برای بچهها به معني سختگيري نيست. برعکس، نظم يعني در عين حال که طعم گرما و محبت عاطفي خود را به بچه ميچشانيم، در صورت لزوم قاطع و راسخ نیز هستیم. يعني به کودکمان احترام میگذاريم و از او هم توقع احترام متقابل داریم. البته در عین حال، قطعا میدانیم که اگر نسبت به بچه بيش از اندازه سخت گير باشيم، ممکن است به روح حساس او (و حتی خودمان) آسيب بزنیم.
از طرفی اگر بخواهیم محبوبترين آدم براي فرزندمان باشيم و برای او محدوديتي قائل نشويم، کودک ما قادر به کنترل خود و رفتارهایش نخواهد بود. او بعد از مدتی خود را همه کاره ميبيند و در عین حال، اين بچه ترسو، ناامن، عصباني و سردرگم شده و احساس خوشبختي نميکند. چنین کودکی کارهايي انجام ميدهد که از نتيجهاش اطلاعي ندارد و دچار اضطراب میشود. هيچ وقت راضي نيست. هميشه عصباني است و سعي ميکند هر چه بيشتر حد و حدود و مرزها را زير پا بگذارد تا شايد ما و دیگران را مجبور کند که مانعش شویم.
عکس: الیاد
۲. کجاها، در همین سن خط قرمز بگذاریم؟ واکنش بچهها چه خواهد بود؟
اولا آمادگي داشته باشيم از حدود ۱۵ تا ۱۸ ماهگي بچهها کم کم شروع ميکنند به مخالفت خواني و هر چند ممکن است فکر کنيم که کودک ما الان (۹ تا ۱۲ ماهگی) هم اين کار را ميکند، اما گویا آن مرحله متفاوت است و اعتراضها شدیدتر و میشود و حتی گاهی بحرانزا میشوند. بايد برای این مرحله آمادگي داشته باشیم و قبل از هر چیز بدانیم که طبیعت بچهها در این سن است. (در مباحث بعد از یک سالگی در مورد این فاز مهم مفصل بحث میکنیم)
اما در مورد کارهايي که در همين سن زیر یک سال هم بچهها شروع کردهاند و نبايد انجام دهند: کارهایی مثل گاز گرفتن، زدن، دست زدن به چيزهاي خطرناک يا ممنوع در خانه، تف کردن غذا و ...
هر کدام از اين کارها با هم متفاوتند و بالطبع درجه ممنوعيتشان فرق دارد. مثلا بچه ها حتما بايد ياد بگيرند که گاز گرفتن و زدن ممنوع است! هيچ کس حق ندارد کاري کند که ديگري دردش بياید! اين يک اصل است که بايد شديدا رعايت شود. نه کودک حق دارد کاري کند که همبازی يا پدر و مادر يا هر کس ديگري دردش بياد و نه پدر و مادر و ديگران حق دارند کاري کنند که کودک احساس درد کند.
خيلي وقتها در اين سن بچههاي ما در حال آزمون و خطا هستند و هنوز نميدانند که فلان کار باعث ميشود دیگری احساس درد کند. پس مهمترين چيز اين است که اين اصل را ياد بگيرند! يعني ياد بگيرند که مثلا اسم اين کارشان گاز گرفتن است و باعث ميشود ديگري دردش بياید و این کار شديدا ممنوع است.
عکس: علی
۳. چطور این ممنوعیتها را به بچهها بفهمانیم؟
روشهای مناسب این سن را شاید در چند مورد بتوان خلاصه کرد:
- - ایمن کردن فضای اطراف بچهها و کم کردن تعداد نه گفتنها تا حد ممکن.
- - توضیح و صحبت.
- - تکرار و تکرار و تکرار.
- - خارج کردن کودک از موقعيتي که در آن ميتواند کار خطرناک یا ممنوع را انجام دهد یا قطع کردن بازی و فضای سرگرم کنندهای که به آن مشغول است برای چند دقیقه.
- - لحن جدی و پایدار بودن بر سر موضع و خط قرمزها.
طبیعی است که لحن جدی نبايد به داد زدن منجر شود. چون داد زدن خود نوعی خشونت است و مثل کتک زدن برای پدر و مادرها ممنوع! چون اعمال هر نوع خشونتي عليه بچه در واقع به آنها یاد میدهد که او هم ميتواند به محض اينکه از قدرتی برخوردار بود، اعمال خشونت کند. این مساله بسیار مهم است و ما واقعا بايد دائم در نظر داشته باشيم که بزرگسال و بالغيم و در مقابل کودکي هستیم که هنوز خيلي چيزها را نميداند. ما به عواقب کارمان آگاهيم و ميتوانيم تصميمگيري کنيم.
براي سوژههاي ممنوع ديگر مثل دست زدن به چيزهاي خطرناک و ممنوع، عدهای معتقدند که بايد همه خانه را کاملا ايمن کنيم. به طوري که هيچ چيز خطرناک و ممنوعي در دسترس بچهها نباشد. اما برخی روانشناسان و مشاوران تربیتی با اين نظر در حد خیلی رادیکال آن مخالفند و میگویند که اولا هیچوقت نمیتوان همه فضا را به شکل ایدهآل ایمن کرد و ثانیا اتفاقا در خانه و محل زندگی کودک بايد چيزهاي تا حدی ممنوع هم وجود داشته باشد که به وسیله آنها کودک ياد بگيرد اصلا ممنوعيت يعني چه و اينکه به يکسري چيزها حق ندارد دست بزند. مثلا توصيه ميکنند تا جايي که ممکن است هيچ چيز خطرناکي در دسترس کودک نباشد، مثلا همه پريزها درپوش داشته باشند، جلوی درها چيزي گذاشته شود که مانع ازماندن انگشت بچهها در لولای در شود، فر، چيزهاي داغ، مواد شوينده و خلاصه همه چيزهاي خطرناک از دسترس کودک نوپا دور شوند؛ ولي در عين حال برخی اشیاء بي خطر يا کمتر خطرناک در خانه بمانند و سعي کنيم به وسیله آنها به کودک ياد بدهيم که ممنوعيت يعني چه و اینکه او حق ندارد به فلان شی دست بزند. مثلا یک گلداني غیر شيشهاي روی ميز باشد و به کودک به مرور زمان ياد بدهيم که نبايد به آن دست بزند. يا حتي دست زدن به پريزهاي با درپوش ممنوع است. کودک باید یاد بگیرد که حق بازی کردن با همه چیز را ندارد!
عکس: رستا
در مورد اين جريانات بايد محکم بود. در عین حال، به کودک با يک کلمه مخصوص (مثلا نه! جيزه، خطرناکه، ممنوعه يا هر چيز دیگری) باید بلافاصله گفت که نبايد به آن شي دست بزند و هم در عين حال اگر ميخواست به کارش ادامه دهد، باید او را از آن منطقه دور کرد يا دستش را گرفت. به این شکل میتوان امیدوار بود که کودک کم کم ياد ميگيرد که ممنوعيت يعني چه.
و بالاخره اینکه از جملههاي شرطي استفاده نکنيم...مثلا نگوییم «اگر کفشت رو بپوشي با هم ميريم پارک» .....بیشتر بگويیم «وقتي کفشت رو بپوشي باهم ميريم پارک» ........جمله شرطي کودک را به جر و بحث ترغيب ميکند...
نهایتا اینکه قاطع باشيم! اما با آرامش و بدون خشونت ...